غزل 80

ساخت وبلاگ

غزل 80

دستانم از روز کوتاه 
شب بی محابا بلند است 
رمز عبور از زمستان 
در دست بالا بلند است

شب، ناخودآگاه مشکی است
تا صبح دیماه مشکی است
بر شانه اش می فشاند 
گیسوی یلدا بلند است

من را ندیدی و من هم 
انکار کردم خودم را 
در کوچه های علی چپ 
دیوار حاشا بلند است

فردا که خورشید آید 
من نیستم تا ببینم 
لعنت بر آن آتشی که 
از گور فردا بلند است

فانوس من سهمم از تو 
یک سایه ی روسیاه است 
افتاده عکس تو در آب 
اقبال دریا بلند است

ص.اخضری 
17 فروردین ماه 96

نوشته شده توسط تقلا در ساعت 8:57 | لینک  | 
taghala...
ما را در سایت taghala دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0taghala5 بازدید : 11 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 14:17