غزل 83

ساخت وبلاگ

غزل 83
ناله ی رود در دل آتش
وقت مردن اثر نخواهد کرد
اقتضای طبیعتش این است
رحم بر خشک و تر نخواهد کرد

در گلستان گلوی گل ها را
تیر آتش نشانه رفته ولی
هیچ پروانه ای برابر تیر
سینه اش را سپر نخواهد کرد

تنگ تر می کنند هر لحظه
شعله ها حلقه ی محاصره را
باغبان بیمه کرده باغش را
به خیالش ضرر نخواهد کرد

در فضا هر بنفشه می سوزد
جیغ های بنفش می پیچد
جز کلاغان آسمان کبود
هیچ کس را خبر نخواهد کرد

باغ امروز خودکشی کرد و
تبر از اتهام تبریه شد
مرگ هم باغ را نجات نداد
مرگ، شق القمر نخواهد کرد

ص.اخضری
سوم خرداد ماه  96 

====== 

غزل 81
از پا در آمد گلستان
سرسبزی اش نم نمک رفت
باران چرا بند آمد
آن بادهای خنک رفت

خورشید شلاق سوزان
بر گرده ی دشت می زد
پیچک که خیلی سمج بود
تنها به زور کتک رفت

آتش چنان غرق آب است
یا آب آتش گرفته
پایان بازی: دو سر باخت
دودش به چشم فلک رفت

همفکری مار و پونه
دشمن یکی شد: حرارت
باید چگونه به جنگ
این دشمن مشترک رفت

غنچه به این غصه خندید
رقصید و رقصید و رقصید
پیچک به دورش که پیچید
پهلوی گل قلقلک رفت

صد شکر رفع بلا شد
با خنده دردش دوا شد
با مژده ی باد و باران
با دست پر قاصدک رفت

ص.اخضری
هفتم اردیبهشت 96

نوشته شده توسط تقلا در ساعت 19:31 | لینک  | 
taghala...
ما را در سایت taghala دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0taghala5 بازدید : 20 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 14:17